نتایج جستجو برای عبارت :

آرامش بعد از طوفان

دیشب خواب سیل دیدمخواب دیدم مادرم کنار فروشگاهی که ازش خرید میکنیم با وسایل زندگیمون نشسته و من سمت مخالفش اون طرف فلکه ام
هر چی تلاش میکردم بهش برسم شدت بارون بیشتر میشد
اون در آرامش بود اما من آشوب بودم
از خواب پریدم و دیگه نخوابیدم که نفهمم چی میشه
حالا کمتر از 24 ساعت از خوابم گذشته و یه طوفان به بزرگیِ بزرگترین طوفان جهان توی زندگیم جریان داره
گاهی سرنوشت 
مثل طوفان شنی است که مدام
تغییر جهت می‌دهد!
 تو جهتت را تغییر می‌دهی
 اما طوفان دنبالت‌می‌کند 
تو بازمی‌گردی
اما طوفان با تو میزان می‌شود 
و این بازی مدام تکرار می‌شود! 
طوفان که فرونشست
 یادت  نمی‌آید چی به سرت آمد و چگونه زنده مانده‌ای
اما یک چیز مشخص است، 
از طوفان کـه خارج شدی 
دیگر همان آدمی نخواهی بود که به طوفان پا نهاده بودی...!
همه چیز را در نه و نیم دقیقه خلاصه کرده است. بدون هیچ حرف اضافه‌ای. آرامش قبل از طوفان. بیچارگی. حزن. آن بی‌پناهیِ مختوم به طوفان. طوفان. "زمانی که اهنگ خواندن کافی نبود، فریاد کشیدن... برای شنیدنت بود" و این منِ از طوفان‌درآمده‌ی پا از زمین کنده‌ی گمشده لابلای موج‌های خروشانت. دریایی پر از نخواستن‌ها و نتوانستن‌ها و نشدن‌ها و نبودن‌ها و نیفتادن‌ها و نرسیدن‌ها. لانه کرده در فریادهایی سهمگین.....قله. جایی که دیگر هیچ کس به آنجا نخواهد رسید.
مهم نیست تا کجا فرار کنیفاصله هیچ چیز را حل نمی‌کند.وقتی طوفان تمام شد، یادت نمی آید چگونه از آن گذشتی، چطور جان به در بردی. حتی در حقیقت مطمئن نیستی، که طوفان واقعاً تمام شده باشد.اما یک چیز مسلم است. وقتی از طوفان بیرون آمدی، دیگر آنی نیستی، که قدم به درون طوفان گذاشت …هاروکی موراکامی
 
هرچه به وضع حاضر می نگرم، بیشتر یقین پیدا می کنم که واقعه ی بزرگ تری در راه است. واقعه ی خافضه ی رافعه ای .. و این مسیر حادثه را دیگر بازگشتی نیست. بیشتر می فهمم که عزلت گزیدن اجباری اهل دنیا برای این است که مدّتی با خودشان خلوت کنند و تفکّر، "که چرا فارغ از احوال دل خویشتنم؟". "کز کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود". "یا چه بودست مراد وی ازین ساختنم". راه گریزی نیست. لاعاصم الیوم من امر الله. این بارانی هم که گرفته است و سیلی شده است انگار، آرامش نزدیکی ندا
گاهی باید ماشه را بکشی...
و بعد ملافه را...!
روی تمام احساسات و دلبستگی ها و اعتماد ها و تعهدات پوچ زندگی!
و به حرمت اشکهایت...
لبخندی ب خون جاری بزنی
و جریان آرام خشم را به جان دقایق بیندازی!
و سوگند ب آرامش... زمانی ک رها شوی از احساس ، هرچه نداشته ای را خواهی داشت...
و داشته هایت را طوفان فراموشی خواهد برد...
تحلیل المانیتور از احتمال جنگ بین ایران و آمریکا؛
آرامش قبل از طوفان در خلیج فارس؟
کمتر از سه هفته پس از ترور ژنرال قاسم سلیمانی توسط آمریکایی‌ها و سپس حمله موشکی ایران به پایگاه‌های آمریکا در عراق که به تلافی این ترور صورت گرفت به نظر می‌رسد تب جنگ در خلیج فارس فعلا فروکش کرده است. این احساسی بود که من بعد از بازدید از عربستان و امارات متحده عربی در ماه جاری داشتم.
https://www.entekhab.ir/
ادامه مطلب
کلمۀ «طوفان» در بسیاری از زبانها، تقریبا به یه شکل بیان می‌شه و این قضیه خیلی عجیبه؛ حدس من اینه که شاید دلیلش یه ریشۀ تاریخی مثل طوفان نوح باشه....
 
عربی: طوفان
انگلیسی: typhoon
یونانی: τυφώνας (با تلفظ tyfónas)
اسپانیایی: tifón
پرتغالی : tufão
فرانسوی: typhon
ایتالیایی: tifone
آلمانی : Taifun
هلندی : tyfoon
چینی: 台风  (با تلفظ Táifēng)
روسی ، اوکراینی، بلغاری:  тайфун (با تلفظtayfun)
ژاپنی : 台風 (با تلفظ Taifū)
کره‌ای: 태풍 (با تلفظ taepung)
هندی: तूफान (با تلفظ toophaan)
عبری: טייפון
توضیحی در مورد کتاب و مطالب آن: نسل جوان به دلیل سن و موقعیت خود در جامعه دارای اهمیت زیادی می باشند، به همین دلیل است باید به آنها توجه ویژه ای نمود. در صورتی که این قشر از جامعه به حال خود رها شوند دچار آسیب هایی خواهند شد که خانواده و جامعه هر […]
نوشته دانلود کتاب جوانان در طوفان غرائز اولین بار در گناه شناسی. پدیدار شد.
محبوب من
خدایا به هر که دل بستم، تو دلم را شکستی. عشق هرکس را که به دل گرفتم، تو او را از من گرفتی. هر کجاخواستم دلِ مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، و در سایه امیدی، و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را برهم زدی و در طوفان‌های وحشت‌زای حوادث رهایم کردی تا هیچ آرزویی در دل نپروم و به هیچ چیز امیدی نداشته باشم و هیچ وقت آرامش و امنیتی در ددل خود احساس نکنم. خدایا، تو این چنین کردی تا به غیر از تو محیوبی نگیرم و به جز تو آرز
هرچه افق دید گسترده تر، و خواهش ژرف تر، آرامش و ایستادگی اقیانوسانه تر
خروش جست و جوى ساحل و موج به جان افتادن هم بیشتر، با میدانی فراخ تر و طوفان و گردباد سهمگین تر
به این امید که سینه گشاده تر به موج ها، همان قدر که به تابش های نازک نور روی گوشه های پیدا و پنهان جان
40 روز پیش خبر مرگ دختر عموی سی و چند ساله‌ام را شنیدم. مرگی ناگهانی و بی‌خبر. همانقدر ناگوار و شوکه کننده مثل وقتی که در بچگی امتحانی را خوب می‌دادم و وقتی با نمره‌ی افتضاحش روبرو می‌شدم نمی‌دانستم چه کار کنم.امروز 40 روز از آن بُهت گذشت. بُهتی که آرام آرام یخش شکسته شد. یخی که برعکس همیشه، سرد نبود، داغ بود.زندگی این روزهایم جوری بود که پدر و مادرم را نمی‌دیدم. هرروز و هرساعت کنار زنعمو و عمویم بودند. روزهایی که سرکار بودم با مادرم چت می‌کر
جمعه هایادامام مهربان آرامش است/بندگی حق درآن نیمه شبان آرامش است/گریه واشک وتوسل میرودتا عرش رب/برولی حق توجه هرمکان آرامش است/زمزم هرگریه ای در ربنای بندگی است/دلبری ازبهر مهدی عاشقان آرامش است/او ولی حضرت حق افتخارخلقت است/وصل برمولای عالم باامان آرامش است/ندبه های صبح جمعه باکمیل مرتضی/هردعا ویادمهدی دوستان آرامش است/درنمازجمعه ها هم نام اوگل میکند/هردفاع ازولایت بی گمان آرامش است/خطبه هاداردبصیرت بهرمهدی باوران/لشکری سوی شکست دشمن
دیروز اینجا طوفان شدید و گردو خاک شد و بعد هم یکم بارون اومد. تو کانال هواشناسی خوندم که ییلاقات طوفان شدیدتر داشتن.من همین جمعه چند تا درخت تازه کاشته بودم فکر کنم با این طوفان مثل دفعه پیش همشون از ریشه در اومدن:|تو سطح شهر هم خیلی از درختای خیلی بزرگ شکسته بودن.حیف:(
 
دیروز اول شیفتم یهو لینک قطع شد.کابل اینا رو چک کردم مشکلی نداشت.همسر هم هنوز نیومده بود که بره کابل های تلفن بیرون ساختمون رو چک کنه. با نت گوشی هم نمی تونیم برای دورکاری وصل ب
  روز ازل عشق تو شد باعث پیدایش من
من خود طوفان و تو هم ساحل آرامش من 
 
هیچ عجب نیست که با دست خودت رام شدم
در بر و آغوش تو جا می شود آسایش من 
 
از دل و جانم زده ام تا که غمت بیش کنم 
چهره ام از گریه پر است این همه پیرایش من
 
لختی امانم بده ای دیده دمی پلک ببند 
سیل محبت به ره افتاده از این بارش من
 
با دل پر مهرت اگر بر سر من دست کشی
تا قد و بالای بلندت برسد دانش من 
 
صحبت خود نیست ولی با تو سخن ها دارم 
با خطر شورش چشمت چه کند سازش من ؟؟
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «دشمنان نمیتوانند به ما سیلی بزنند، ما به آنها سیلی خواهیم زد. و این به‌خاطر عزم و اراده‌ی ثابت و قدرت تربیت جوانهایی است که در این طوفان عجیب فساد، قرص و محکم در صراط مستقیم ایستاده‌اند.» ۱۳۹۶/۰۳/۲۸نوجوان خامنه‌ای براساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب، لوح «ایستاده در طوفان» را منتشر می‌کند.
             
دیشب فهمیدم اون چیزی که به من آرامش میده نرفتن و اقدام نکردن ها نیست!
یعنی از اینکه از چالش ها انصراف بدم و تلاش نکنم به آرامش نمی رسم.
از اینکه چالش هاو ریسک ها رو بپذیرم و اقدام کنم و تلاش کنم، به آرامش میرسم. بعدش مستقل از نتیجه از خودم متشکرم:))) و آرامش دارم:)
پادشاهی جایزه بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند به بهترین شکل ، آرامش را تصویر کند.
نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند.
آن تابلو ها ، تصاویری بودند از جنگل به هنگام غروب ، رودهای آرام ، کودکانی که در خاک می دویدند ، رنگین کمان در آسمان ، و قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ.
پادشاه تمام تابلو ها را بررسی کرد ، اما سرانجام فقط دو اثر را انتخاب کرد.
اولی ، تصویر دریاچه ی آرامی بود که کوههای عظیم و آسمان آبی را در خود منعکس کرده بود.
در جای جایش می ش
خب عنوان ارامش قبل طوفانه دلیلشم اینه هنوز از شدت و سختی ازمون آگاه نیستیم و فعلا شاید سرسری بگیریم اما خب میدونیم ازمون سختی هستش و تلاش زیادی میخواد
میدونی همیشه تا نزدیک طوفان نشه و اون استرس اماده بودنه سراغت نیاد نمیتونی به عمق اون حادثه پی ببری و اون لحاظ وقوع حادثه تو میفهمی که کجاهای کارو کم گذاشتی و کجاهارو الکی براس وقت گذاشتی
تو این راه خب من کم کم دارم درس خوندم رو روال میکنم اما ١٠٠ درصد از خودم راضی نیستم چون از یک درصد انرژی خ
به نام خالق زیبایی‌ها
بر بلندای کوه ایستاده به تماشای طبیعتی نشسته بود که گاه چنان مهربان به
نرمی گل‌های لال‌گون، زیبایی‌اش را به رخ دنیا می‌کشاند و گاه چنان خمشگین
که با طوفان‌های سهمگین خشمش را بر سر دنیای آدمک‌ها خالی می‌کند.
آدمک‌هایی که همین طبیعت را مانند معلمی در یادها محافظت می‌کنند و واو
به واو درس‌هایش را با تمام وجود می‌بلعند، و به مانند همان گاه خشمگین و
گاه مهربان؛ اما در پس آموز‌ه‌های طبیعت چیزی حیاتی را به فراموشی سپ
«هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی.خدایا! به هر که و هرچه دل بستم، تو دلم را شکستی.عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی.هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، در سایه‌ی امیدی و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را بر هم زدی و در طوفان‌های وحشت‌زای حوادث رهایم کردی، تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیری نداشته باشم و هیچ‌وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم.تو این چنین
حس می‌کنم قلبم داره از هم می‌پاشه، می‌خوام ذهنم رو آروم کنم بتونم بخوابم اما انگار احساس خلا دارم نمی‌تونم نظم بهش بدم. انتظار کشیدن سخته. داغونت می‌کنه. چند تا مسئله باهم پیش اومدن. توی چهار شهر متفاوت. خدا ختم بخیر بشه. خدا این آرامش بعد از طوفان رو روزی‌ام کن. الهی آمین.
رپآهنگ « طوفان » از اینجانب « پاسبان پارسی » تحت لیبل « خانواده پارسی » از پلتفرم خصوصی کالیفرنیا theCalifornia.IR منتشر شد .
 
بنظرم و خیلی از اطرافیانم این آهنگ که سبک متفاوتی داره خیلی خفن در اومده ... گوش دادنش خالی از لطف نیس.
سر هم کل اهنگش ۱:۴۳ هست ؛ ۱:۲۵ زمان مفید این آهنگه ... ۱:۳۰ بیشتر وقتتونو نمیگیره
نظراتتونو برام بفرستید.
آرامش برای آدم های بدون مشکل نیست، یه گزاره ی عمومی که همه می فهمنش، ولی عده ی کمی در عمل بهش باور دارن و منتظرن مشکلات رفع بشه و خوشی های مطلق بیان تا آروم بشن...
آرامش چیزی از جنس ایمان نه، خود ایمانه، اونم از مدل یقینی و اطمینان قلبی گونه ش...
بقیه آرامش ها عمیق و دقیق نیست...
می دونستم آرامش قبل از طوفانه.
می دونستم چند روز بدون دعوا کردن، چند روز خوب بودن و خوب بودن باید به یه انفجار درست و حسابی بدل بشه.
و منفجر شدم:
دووم بیار فائزه جان، صبر کن، سه سال دیگه همه تون از شرم راحت می شید.
پ.ن. و دقیقا در متشنج ترین حالت، وقتی همه دارن بی صدا غذاشونو می خورن، تبلیغ عالیس باید پخش بشه: خانواده اله، خانواده بله.
پ.ن.دو. بعد بیاید بگید خوش به حالت که خواهر داری. تعارف نکنید، با کمال میل تحویلش می دم به شما.
پ.ن.سه. شاید به ظاهر آ
امروز زندگی نور داره. نور ملایم عصر بهاری. که بارون زده و داره از لای برگای سبز زنده میخوره رو موهام.
نامجو میگه 
«هوا برای زندگی کافی نیست؛ و نور نیز لازم.»
سوگند هم میخونه:
« در میان طوفان هم پیمان با قایق ران هاگذشته از جان باید بگذشت از طوفان هابه نیمه شب ها دارم با یارم پیمان ها
که برفروزم آتش ها در کوهستان ها» 
+ دوستش دارم. 
دانلود رمان بارانی از جنس طوفان نودهشتیا
نــام رمان: بارانـی از جنس طوفان.نــام نویسنده: یاسمن علیپور.ژانــررمان: جنایی _ عاشقانه _ غمگین.
خلاصه:دختری به نام باران..بارانی از جنس طوفان…بارانی که بعد از دو سال، قصد طوفان را دارد…بارانی که با وجود زخم های روی تنش هنوز بر سـر پای خود ایستاده است و فقط یک چیز را در ذهن و دلش تکرار می کند:“انتقام”.“انتقام”…“انتقام”…مقـــــدمه:در جنگل من هوا سرد است ،آهوها با کفتار ها می چرخند ؛ روباها قصـد ف
آرامش قبل از طوفانه...هر چند تو این آخرین دقیقه های آرامشم اونقد گریه کردم چشمام قرمزه، همینم قراره بشه بهونه طوفانی که مامان قراره راه بندازه.
تنها بهونه خونه اش نرفتنم رفت :( بابا رفت:(
حالا دو سه ساعت دیگه میاد که ببرتم خونه اش...
و من باید چه غلطی کنم؟! 
ساعت 15:08
به آرامش می رسی ؛
اگر هیچ کس را برای چیزی که هست و کاری که می کند ، سرزنش نکنی .
اگر آستانه ی تحملت را بالا ببری و بپذیری آدم ها متفاوت اند و قرار نیست همه ، بابِ سلیقه ی تو باشند . بپذیری رفتار دیگران ، تا وقتی به روان و آرامشِ تو آسیبی نمی زند ، به خودشان مربوط است ...
آدم هایِ امروز، آنقدر دغدغه دارند که دیگر حوصله ای برای دخالت و قضاوت و سرزنش ندارند !
آدم ها خودشان مسئولِ رفتار و انتخاب هایِ خودشان اند .
اگر رفتاری آزارت داد و برخوردی بابِ سلیقه
سی انچین یک کاتای Naha-te است. این کاتا بسیار هماهنگ است و به صورت آرامش قبل از طوفان است .و معنی چیره شدن و حمله به مقر اشرار است، در بخش اول ما 6 تکنیک داریم که 3 بار تکرار خواهد شد به طرز آرام و باعظمت و زیبایی. تعویض و به طور ناگهانی تکنیک هامانند ایجاد طوفان از حرکات قوی با سرعت های مختلف تشکیل شده است .اگر دقت کنید در این کاتا تکنیک پا بصورت ضربه وجود ندارد.
آنگاه که بتوانیم در جنگ بخندیم، در صلح نخواهیم خفت. آنگاه که بتوانیم در جنگ بخوانیم، در صلح نخواهیم نالید.آنگاه که بتوانیم در جنگ برقصیم، در صلح نخواهیم خشکید. 
جنگجو تمنّای صلح نمی‌کند، پس هماره در آرامش است. صلحجو در اشتیاق آرامش است، پس جنگ می‌سازد.
در آرزوی ثروت، فقر آفریده می‌شود،در آرزوی برکت، فقدان. در آرزوی بیداری، خواب نصیب می‌شود، در آرزوی آگاهی، عصیان.در آرزوی عشق، نفرت سر بر می‌آرد،در آرزوی آرامش، طغیان.در آرزوی زمین جدید
هرگاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی.
خدایا به هر که و به هر چه دل بستم، تو دلم را شکستی.
عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی.
هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، در سایه امیدی، و به خاطر
آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را بر هم زدی و در
طوفان های وحشت زای حوادث رهایم کردی، تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیر
امیدی نداشته باشم و هیچ وقت آرامشی و امنیتی در دل خود احساس نکنم ...
تو ا
بی‌خوابی‌های ماه رمضان. آرامش نسبی بعد از مواجهه با ترس قدیمی. پادکست گوش دادن. ضد حال خوردن از سمت همگروهی عزیز و پیچاندن متقابل! فلسفه‌ی علم. تکرار حس عدم تعلق. گزارش‌ها و مقاله‌ها. میزانِ معقولِ صرفِ پول جهت زیبایی! قتل‌های الفبایی. کدِ شبکه عصبی. استرس شب‌های قدر! جذابیت دنیای ریاضیات. سن‌پترزبورگ. بررسی احتمال نیم‌چه گیک بودن! انتخاب دکتر. ترکیب لازانیا و قرمه‌سبزی. صحبت‌های نویسنده‌ی فیلم‌نامه‌ی ایمیتیشن گیم بعد از گرفتن اسک
دوران عجیبیست کسی فکر کسی نیست
حتی به خودش نیز بشر رحم ندارد
تا منفعتت رفت، توام رفته ای از دست
بر شاخه ی خشکیده تبر رحم ندارد
شاهی که به دست پسرش مرد نوشته...
حتی به پدر نیز پسر رحم ندارد
محتاج خودت باش که این تیغ جماعت
بر دست و سر و پا  و به پر رحم ندارد
طوفان زده دنیای مرا سخت شکسته
طوفان زده، بر زیر و زبر رحم ندارد
دستی که مرا کنده از این چاه... رها کرد
باور بکن ای عشق، بشر رحم ندارد
#حمید_رفائی
@hamidrefaeipoem
گاهی آنقدر اینه به در ودیوار خود میزند تا بیابد نشانه ای از نوری که در آن طفل را دریابد و از احوالش باخبر شود
اما حتی باخبری گاهی هزاران بار سنگین تر از بی خبری است
آرامشی که نمیداند در زیر این ارامش صبح گاهی دریا چه میگذرد ...
آیا واقعا دریا ارام است
و یا شاید آماده میشود برای طوفان دیگری
آنجاست که آینه دست به آسمان بلند میکند و میخواهد از خالق مهربان هستی که آرامش را لایه لایه عمیق تر کند و در اعماق آن دریا بگستراند
به همان سخن که
برای آرامش دل
وقتی همه جا ساکت می‌شود،مثلا نصفه شب ها،صدایی از دوردست خبر یک اتفاق نامعلوم را می‌دهد.
اتفاقی که مثل یک طوفان می‌آید و همه چیز را نابود می‌کند و می‌رود بدون اینکه نگاهی به پشت سرش بکند.
یک طوفان که بند بند وجودم را از هم جدا می‌کند و چیزی باقی نمی‌گذارد جز چند تکه استخوان.استخوان هایی که با یک اشاره دست پودر می‌شوند.
شب ها خوابش را می‌بینم.خوابی پر از هیچ!قدم می‌زنم در جایی که هیچ چیز نیست حتی زمین و آسمان.از خواب می‌پرم.پا می‌گذارم بر
به دنبال آرامش نگردید، 
در پى هیچ حالتى به جز حالتى که اکنون در آن هستید نباشید، 
وگرنه تضاد درونى و مقاومت ناآگاهانه در خود ایجاد مى کنید. 
از این که در آرامش نیستید، خود را ببخشید. 
همین که نا آرامى خود را به طور کامل بپذیرید، 
عدم آرامش شما به آرامش تبدیل مى شود. 
هر چیزى را که به طور کامل بپذیرید، 
شما را به مقصد، 
به آرامش مى رساند. 
این معجزه تسلیم است. 
هنگامى که آنچه را که هست مى پذیرید، 
یکایک لحظات،
 بهترین هستند.
 این پذیرش، 
همان رو
اگر زندگی این همه جادو نداشت؟ اگر شاخهٔ نوجوانهٔ امروز، فردا شکوفه نمی‌داد؟ اگر آسمان آفتابی یکباره ابری نمی‌شد؟ اگر شهر باران‌زده و طوفان‌دیده، پر از پروانه‌های رنگی نمی‌شد؟ اگر بعد از سکوت و غم، صدا و ساز و خنده نبود؟ اگر پسِ هیاهوی عاشقی، آرامش و قرار نبود؟ اگر بعد از تکرار و تمرین، مهارت و دانایی نبود؟... زندگی به گذرِ خیال‌انگیزش زیباست.
فرشته‌های کوچک عشق، من، کی سبکی بال‌هایتان را حس می‌کنم؟
آرامش درونی که به واسطه داشتن امکانات بیرونی باشد می تواند وضعیتی مطلوب باشد. اما این آرامش متکی به متغیرهای بیرونی است که هر آن احتمال محرومیت از آنها را می توان پیش بینی کرد. 
آرامش حقیقی بی اتکا به امکانات بیرونی است و آرامشی است که ریشه در بلوغ روحی انسان دارد. اما این مقوله تشویق به کنار گذاشتن امکانات نیست، محروم شدن از امکانات مادی هرگز نمی تواند یک فضیلت معنوی باشد. آرامش حقیقی در تعادل بین نیروهای درونی و بیرونی انسان است. 
 
کوروش
آرامش درونی آرزوی همه انسان ها است فرقی نمی کنه پولدار باشید یا نه، فرق نمی کنه زن هستید یا مرد در هر صورت آرامش درونی می تواند تجربه فوق العاده از زندگی را برای شما به ارمغان بیاورد. در این پست سایت روانشناسی اعصاب و روان به بررسی راه های دستیابی به آرامش درونی از دید علم روانشناسی می پردازیم.
چگونه به آرامش درونی برسیم؟
لینک مطلب : http://www.asaboravan.ir/inner-peace
ادامه مطلب
Artist: Ryan Stewart | Music Name: A Distant Storm | Genre: New Age/Piano | Released: 2019 | Ryan Stewart - A Distant Storm
هنرمند: رایان استوارت | نام موزیک: طوفان دور | سبک: نیوایج پیانو | تاریخ انتشار: 2019 | ملیت: آمریکا
دانلود آهنگ بی کلام (رایان استوارت) Ryan Stewart با نام (طوفان دور) A Distant Storm
ادامه مطلب
پویانمایی پرنده طلایی
 
داستانی که قسمتی از آن مربوط به امام رضا (علیه السلام) میباشد.
 
پرندۀ طلایی یک کبوتر آزاد به نام طوفان است که در پی یک جای مناسب برای زندگی راه بسیار طولانی را طی کرده است.
«طوفان» از راه دوری می‌رسد و با «نقره»، «مهربان»، «سفید»، «عمو دانا» و سایر کبوترهای شهر جدید دوست می‌شود. او شهر آنها را برای زندگی مناسب می‌یابد، غافل از اینکه دوستان جدیدش برخلاف نظر او، این شهر را محل مناسبی برای زندگی نمی‌دانند و قصد دارند آ
سحردرمسجدکوفه علی طوفان ایمان است/برای وصل برایزد ندایش فزت ازجان است/شده محراب آن مسجد زخون فرق اورنگین/صدای جبرئیل آنجا نشان ازچشم گریان است/برای امت احمد به ناگه یک بلا آمد/دوباره بی پدر گشتن برآن خیل یتیمان است/زندتیغ ستم دشمن عدالت را که حیدربود/برای شیعیان اشکی زچشم هرمسلمان است/عزابرپاشده اینک زداغ حضرت حیدر/که تقدیرخداوندی برایش وصل جانان است/بیاید یوسف زهراکه مرهم برعلی باشد/ظهورحضرت مهدی برای درد درمان است/
فکر کنین بعد کلی سختی کشیدن دوباره درگیر یک چالش جدید بشین و کاملااتفاقی متوجه یکسری پیام بشین که در مورد شماست ( و دد مورد شما به خانواده هشدار میدن !)و شما هم با این که امکانش رو دارین به خودتون اجازه چنین کاری رو ندین که برین پیام ها رو چک کنین و بلا تکلیف بشینین که ببینین چه بلای دیگه ای قرار سرتون بیاد ، تا کجا قراره تحت فشار باشین و برای عقایدتون بجنگین و پنهانشون کنین :)))))
فقط میتونم بگم خدایا تنها امیدم اینه که حواست هست ، هر چی که خودت صل
چگونه آرامش داشته باشیم؟بیایید لحظاتی بیندیشیم! به زمانی بیندیشیم که خشم، سراسر وجودمان را فرا می گیرد و دیگر جایی برای شور و شوق، باقی نمی ماند؛ به جای آرامش، تنش و اضطراب بر وجودمان مستولی می شود و از همه کس و همه چیز - و شاید بیش تر از همه از خودمان - خسته و دلزده می شویم؛ از کنش ها و واکنش هایی که می توانست به گونه ای دیگر رقم بخورد؛ از واژه هایی که کاش هرگز به زبان ما نمی آمدند! کاش می شد قدری از رفتارهای شتابزده و نابجای خود بکاهیم و با آرام
پروفسور عزیز سلام.امیدوارم که روحت در آرامش کامل باشد،که قطعا هست.چه کسی سزاوار تر از تو برای یک آرامش همیشگی؟تو بیشتر از هر کسی  لیاقت این آرامش ابدی را داری.
قصدم از نوشتن این نامه ی کوتاه چیزی نیست جز کمی مرور خاطرات و کمی هم درد و دل.
ادامه مطلب
قبلا هم تجربش کردم ولی مث اینکه هر دفه تجربش میکنی عین دفه اول دردناکه
«ترک شدن» چیزیه که جایی در موردش حرف نمیزنن ، جزو شکستگی ها محسوب نمیشه شاید
من زنی ام که مردی و دوست داره که ترکش میکنه.این یه واقعیته و با اینکه میدونم اینو هنوز نمیتونم ازش دست بکشم.
توی داستان ها غرق میشم، اما به محض اینکه سرمو میارم بالا واقعیت مثل یه طوفان هوای سرد میخوره تو صورتم.
و هیچ جایی قرار ندارم، همه جا تنهام، هیج جا خونه ی من نیست و آرامش مدام ازم فرار میکنه.
ک
سلام...
چه زمانی به آرامش الهی می رسیم؟
از نظر من زمانی به آرامش الهی می رسیم که در برابر همه سختیها و مشکلات و مریضی و بلاهایی که در زندگی با آن روبرو می شویم به جای ناله کردن و گله کردن خدا را شکر کنیم و بگوییم خدا دمت گرم ممنونتم خدا عاشقتم می دانم که همه این اتفاقات حکمتی دارد و به صلاح من است...
نظر شما چیه؟
دوست دارم نظراتتان را بیان کنید...
طوفان غم زکوفه برکوچه دل آمد/ازماتم ولایت مجلس ومحفل آمد/اشک بصرکه کم شدخون دیده راگرفته/اندر فراق حیدرآن مردعادل آمد/زهرازاین مصیبت با مصطفی بگرید/خون خدازفرق مولای کامل آمد/محراب کوفه اینک از خون اوخضاب است/ازمجتبی وزینب گریه به حاصل آمد/الهام غم گرفته چون کربلا زحیدر/اشک حسین عطشان برجان ساحل آمد/ای بی وفا زمانه بامرتضی چه کردی/سوی یتیم کوفه غم راچه نازل آمد/گریه زچشم مهدی بانائبش چکیده است/ناگه ظهورمولابر شیعه نائل آمد/
اولین قدم در روند بهبودی خیانت همسر ، تأیید تأثیر کامل خیانت است تا بتوانید یاد بگیرید که طوفان احساسی را که شروع شده است آرام کنید. افرادی که دچار آسیب دیدگی شده اند ، معمولاً بین دوره های بی حسی و احساس غرق در نوسان هستند. با کاهش شوک اولیه ، کنترل ناپذیری روحیه بر آنها چیره می شود. هنگامی که برای اولین بار خیانت همسر تان را کشف کردید ، ممکن است عصبانی شوید ، سپس به سکوت حیرت آور عقب نشینی کنید. با این حال ، به عنوان تأثیر خیانت همسر شما ، ممکن
بهرشیعه دررجب طوفان ماتم آمده/درشهادت نامه او بازهم غم آمده/حضرت موسی بن جعفر شدشهیدراه دین/از فراقش ناله هایی چون محرم آمده/هفتمین گوهر برای دوستان اهل بیت/یاداز زنجیر وزندان اشک زمزم آمده/میشود باب الحوائج کشته درسجن بلا/مجلس سوگی برای او فراهم آمده/زمزم دلدادگی شیعیان کاظم شده/بهرایمان وولایت حبل محکم آمده/تسلیت برمهدی او درفراق حضرتش/برمصیبتهای کاظم بازمرهم آمده/
نزدیک چهل و دوسال از عمرم را در حسرت به دست آوردن آرامش به سر کردم. آرامش بزرگترین گم شده و یک چیز دست نیافتنی و رویایی شده بود برایم. همیشه انسانی مضطرب و اغلب بی قرار و بلاتکلیف بودم حتی زمان هایی که ظاهری شاد و راضی از خود بروز می دادم در درون خودم احساس خوبی نسبت به خودم، دیگران و زندگی نداشتم.
ادامه مطلب
منکربه احکام وبه قرآن بی حجاب است/دور از مقام کل انسان بی حجاب است/باید بیاید سوی اسلام و ولایت/یک آلتی دردست شیطان بی حجاب است/زهراو زینب درس عفت داده برما/توهین کننده بر شهیدان بی حجاب است/هرزن عفافش میزند تیری به شیطان/یک عامل تخریب ایمان بی حجاب است/دشمن بخواهد بی حیایی رشدگیرد/تیربلابرسوی چشمان بی حجاب است/آرامش مردان بگیرد او فراوان/ویرانگر خوبی ایران بی حجاب است/ای خواهرم حق شهیدان باحیاباش/وقت گنه دریای طوفان بی حجاب است/درلشکر مهدی
هوالرئوف الرحیم
برام جالبه.
این دومین هفته ست که بدون نیت قبلی، در زمان حادثه، دارم "آرامش قبل از طوفان" رو گوش می دم و زار می زنم و یهو حواسم به ساعت جمع میشه. ساعت و دقیقه ی واقعه. و باز هنوز برای فاتحه خوندن دو به شک هستم.
اون دست. اون دست بخاطرم میاد و ... مجاب میشم به خوندن فاتحه و صلوات.
فردا هم که انشاالله بریم ببینیم حضرت آقا چی می فرمایند.
اصلا زن زندگی نیستم و نتونستم اون طور که قبل بودم بشم. دستم به آشپزی نمیره و یه خط درمیون و دست به عصا فق
می فروشند، با ترازویی  که لحظه را اندازه می گیرد.دوره گردهایی در کوچه داد می زنند و آرامش همسایه ها را می گیرند که آرامش بفروشند.
کسی را از خواب زمستانی بیدار می کنند که آرامش، سالهاست ترکش کرده است، فروشنده فریاد می زند: حقیقت می فروشم، رازهای کهنه می خرم! بشتابید، راستی می فروشم، اکراه ناگفته ها را می خرم!
لبخند می فروشم، بیایید توانایی درک آدم می فروشم.
هنوز عابران عبوس از کنارش می گذرند و او با لبخد از یکی می پرسد: چیزی نمی خری؟ به تو رایگا
اومدم از حال و احوال خودم بگم که خدا روشکر خیلی بهترم، یعنی در واقع اصلا قابل مقایسه با قبل نیستم، پسر کوچیکه که تب داشت همون روز که پست قبلی را گذاشتم صبح برده بودمش دکتر و گفته بود تب ویروسی هست و تا پنج روز نهایتا برطرف میشه، که خدا رو شکر قبل از پنج روز تموم شد:) یه تب ساده بود اما چون چند روز بود و سمج شده بود و با این شرایط فعلی خیلی حالم را خراب کرده بود و حسابی من را به هم ریخته بود.
الان همگی خوبیم و روحیه ام هم بهتره. حقیقت اینه هیچ چیزی ب
- من از کسی نمی ترسم که هزار ضربه را یکبار تمرین کرده است، بلکه از کسی می ترسم که یک ضربه را هزار بار تمرین کرده باشد: موافقم
- طی چند روز آینده دو روز کاملا روستایی رو تجربه میکنم. (تا اطلاع ثانوی لغو)
- اینکه دورهمی دوباره میخواد پخش بشه خوشحال کننده اس.
- فک کن اسمت کابوس باشه: بنظرم که قشنگ میشه
- اگه خدا میتونست تا الان صد بار خودشو کشته بود، شاید تا حالا هیچوقت جدی بهش فکر نکرده، شایدم نمیتونه، شاید خدام ناقص باشه!!
- کتاب اونطوری حلش کرده بود و
درحریم پاک رضوان خداآرامش است/باادب درمحضراو هرکجا آرامش است/خالق یکتاهمیشه مهربان و پرعطاست/معرفت را کسب کن که دردعاآرامش است/اهل بیت مصطفی رایادکن از عاشقی/قلبهای باصفای باولا آرامش است/نینوا یک صحنه ای دارد ز شور وبندگی/یادمان لحظه های کربلا آرامش است/گنبد پاک رضا هم متصل برعرش حق/درجوار روضه ناب رضاآرامش است/کشورایران ماشد باشهیدان اسوه ای/باولایت لطف حق گرددعطا آرامش است/یادکن از مهدی و روز ظهورحضرتش/همره یاران او بامقتداآرامش است/
کافه‌چی شده‌ام. مشتری‌هایم هر کدام حالی دارند و هوایی. یکی‌شان همیشه شِیک می‌خورد، یا هات چاکلت، یا نهایت کاپوچینو مدیوم. می‌پرسم شب کدام است؟! سر می‌گرداند. نگاهم می‌کند. درنگ می‌کند. با صدایی به آهستگیِ نفس می‌گوید: «یه چیز تلخ‌تر... غلیظ‌تر... دارک... سنگین‌ترین چیزی که تو دست و بال‌ت پیدا میشه...» می‌دانم چه می‌خواهد. می‌روم. هنوز صدای نفس‌هایش می‌پیچد توی گوشم...
چشم‌هایم را باز می‌کنم. بی‌کافه‌ام، بی‌مشتری...
پ.ن: این‌جانب، از
رمان خط به خط تا تو از نرگس نجمی
نام کتاب: خط به خط تا تو
نویسنده: نرگس نجمی
ژانر: عاشقانه، پلیسی
ناشر: رمانسرا
تعداد صفحات: 439
خلاصه‌ی داستان رمان:
آرام بود مثل نسیم، طوفان که شد آرامش تمام خانواده‌اش به یغما رفت‌. او ماند و دو مرد که نمی‌دانست کدامشان قاتل نفس‌های برادر و آسایش خانواده‌اش است.مردی که عاشقش بود به جرم قتل برادرش در زندان افتاد و مردی که به او اعتماد داشت، شد مشکوک‌ترین مظنون.وکیل یکی شد و شکاک به دیگری، ولی سرنوشت همراهش ر
رمان خط به خط تا تو از نرگس نجمی
نام کتاب: خط به خط تا تو
نویسنده: نرگس نجمی
ژانر: عاشقانه، پلیسی
ناشر: رمانسرا
تعداد صفحات: 439
خلاصه‌ی داستان رمان:
آرام بود مثل نسیم، طوفان که شد آرامش تمام خانواده‌اش به یغما رفت‌. او ماند و دو مرد که نمی‌دانست کدامشان قاتل نفس‌های برادر و آسایش خانواده‌اش است.مردی که عاشقش بود به جرم قتل برادرش در زندان افتاد و مردی که به او اعتماد داشت، شد مشکوک‌ترین مظنون.وکیل یکی شد و شکاک به دیگری، ولی سرنوشت همراهش ر
- من از کسی نمی ترسم که هزار ضربه را یکبار تمرین کرده است، بلکه از کسی می ترسم که یک ضربه را هزار بار تمرین کرده باشد: موافقم
- طی چند روز آینده دو روز کاملا روستایی رو تجربه میکنم. (تا اطلاع ثانوی لغو)
- اینکه دورهمی دوباره میخواد پخش بشه خوشحال کننده اس.
- فک کن اسمت کابوس باشه: بنظرم که قشنگ میشه
- اگه خدا میتونست تا الان صد بار خودشو کشته بود، شاید تا حالا هیچوقت جدی بهش فکر نکرده، شایدم نمیتونه، شاید خدام ناقص باشه!!
- کتاب اونطوری حلش کرده بود و
در مقام مقایسه مقام حضرت سید الشهدا با عمه حضرت مهدی خوابی عجیب دیدم.
آیه ای که دقیق خاطرم نیست چه بود برای به آرامش رسیدن حضرت فاطمه (عمه حضرت مهدی) قرائت میشد به این مضمون که آرامش داشته باش و رضا به داده بده.در همان حین یاد آیه شریفه یَآ أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ افتادم که چطور حضرت حسین خودشان آرامش رسیده بودند و خداوند او را که به آرامش مطلق یقین رسیده بود به سمت عرش دعوت میکرد.
ای کاش آیه اولی را یادم می ماند.آیه ی زیبایی بو
آخرش یک نفر از راه می رسد که بودنش ؛
جبرانِ تمامِ نبودن هاست ، جبرانِ تمامِ بی انصافی ها و شکستن ها ...
یکی که با جادویِ حضورش ، دنیایِ تو را متحول می کند .
جوری تو را می بیند ، که هیچ کس ندیده ، جوری تو را می شنود ، که هیچ کس نشِنیده ، و جوری روحِ خسته ی تو را از عشق و محبت ، اشباع می کند ؛ که با وجود او ، دیگر ، نه آرزویی می مانَد ، برایِ نرسیدن و نه حسرت و اندوهی برای خوردن ...
بعضی آدم ها ، خودِ معجزه اند . انگار آمده اند تا تو مزه ی خوشبختی را بچشی ، آم
روزی باد خسته از جهانگردی در گوشه‌ای از دشت زیر سنگی پنهان شد تا دیگر ابرها ، خورشید ، باران و خدا او را نبینند با خودش حس کرد که دیگر دلش طاقت آوارگی و حیرانی و سرگردانی را ندارد اما نخواست حس غمگین اش را با کسی در میان بگذارد پس از آن ابرها حرکت نکردند درخت برقص درنیامد بال شاپرک نوازش نشد و دنیا پر شد از یک آرامش تکراری،،، همه به دنبال باد می‌کشتند و باد به دنبال خودش به دنبال خانه‌ای برای آرام بودن احساس پیری می کرد  روزها گذشت کم‌کم زیر
 
باید توی کویر گم شده باشی و میان طوفان شن گیر کرده باشی تا تفاوت کویر و شن زار را بهتر بفهمی. 
در خواب گیر کرده در نمک زار طوفان گرد و غبار نمک شروع شد هر برخورد گرد با دست و صورتم تمام تنم را می سوزاند و کامم شور می شد .
زنی از دور دست فریاد میزد بچه اش نمرده و زنده است .
و
من از داغ نمک می سوختم و به خود می پیچیدم و می خواستم به آن زن بگویم می دانیم زنده است و چه خوب داد زدی که زنده است اینگونه جان و دلت کمتر می سوزد .
اما
دهان که وا می کردم داغ نمک ب
علاوه بر تنهایی افراطی که داشتم / بودن با چند نفر بهم آرامش خاصی میده / اولیش خدا / هر وقت ازش دور میشم و کاری که باعث ناراحتیش میشه انجام میدم ناراحتیش رو از درون خودم حس میکنم / امیدوارم منو ببخشه / با خدا بودن خیلی لذت بخش و آرامش بخشه / دومیش مادر / نمیدونم در وصفش چی بگم / خلاصه که مادره مادر! / و با خانواده بودنو دوست دارم...تمام اشخاص زندگی من...
توی این چند هفته به تمام وحشت‌های زندگیم فکر کردم. یادم میاد بار اولی که سعی کردم خودمو به آرامش دعوت کنم 11 سالم بود. برادر کوچیک‌ترم سرما خورده بود و مادرم برده بودش درمانگاه. بارون مییارید و رعد و برق، خشن‌ترین صداهایی که میتونست رو در میاورد. تمام یک ساعتی که بارون میبارید تنها بودم و از ترس می‌لرزیدم. اون یک ساعت آخرین باری شد که صدای رعد و برق برام آزاردهنده بود. تنها چیزی که از اون همه وحشت یادمه اینه که به خودم میگفتم:« آروم باش زه
از صبح که بیدار میشم تازمانی که خوابم ببره مدام دارم  تو ذهنم حرف میزنم لحظه هایی که صحبت کردن ذهنم تموم میشه زمان هایی که دارم با کسی حرف میزنم برای همین وقتی میام اینجا دیگه نمیدونم باید از چی بگم از حرفهای تو مغزم، از حرفهایی که به دیگران میزنم از چیزهایی که میخام از چیزهایی که میخاستم نشده از چیز هایی که نمیدونم میخام یانه از.... هیچی ندارم برای نوشتن.
اگر کسی مرا خواست 
بگویید رفته باران ها را تماشا کند
واگر اصرار کرد
بگویید برای دیدن طوف
سلام
در گوشی میگه:
+ همیشه بهم آرامش میدی... ممنونم ازت!
_ چرا بس خودم اصلا آرامش ندارم؟
+ تو همه ی آرامشت رو به دیگران منتقل می کنی!!!
_ تا خودم آرامش نداشته باشم که نمی تونم به دیگران بدم؟! باید درون خودم باشه تا بتونم به بقیه بدم؟
+ نه! تو مثل انقلابی، که همشو صادر کردیم، هیچیش رو برا خودمون نگه نداشتیم!!! :))))
ب.ن. : خواستم جریان سفر رو بنویسم اما بس که جزییات قشنگ داشت و دلم نمیاد از خیر نوشتنشون بگذرم، خیلی طولانی میشه! بنابراین از خیر کلش احتمالا م
دانلود فیلم سینمایی یک کیلو و 21 گرم کاری از رحیم طوفان منتشر شده در شبکه نمایش خانگی
اگر به فیلمهای ژانر اجتماعی و درام علاقمند هستید پیشنهاد ما این است که حتما فیلم یک کیلو و بیست و یک گرم رحیم طوفان کارگردان جوان سینمای کشورمان را تماشا کنید.
کارگردان: رحیم طوفان
تهیه کننده: وحید نیکخواه آزاد
نویسنده: لیلا نیکزاد
بازیگران: سعید آقاخانی ، لیلا زارع ، فرشته صدر عرفایی ، آناهیتا افشار ، بابک انصاری و ...
خلاصه داستان: بابک و مهتاب یک زوج میانسا
 ای بی تو دل تنگم بازیچه ی طوفان ها
چشمان تب آلودم باریکه ی باران ها
مجنون بیابان ها افسانه مهجوری است
لیلای من اینک من مجنون خیابان ها
آویخته ی دردم آمیخته ی مردم
تا گم شوم از خود گم در جمع پریشان ها
با این تپش جاری تمثیل من است آری
این بارش رگباری بر شیشه ی دکان ها
با زمزمه ای غم بار تکرار من است انگار
تنهایی فواره در خالی میدان ها
دریاب مرا ای دوست ای دست رهاننده
تا تحته برم بیرون از ورطه طوفان ها
مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد
کز دست بخو
آرامش، گمشدۀ اصلی بشر است و انسانها با هر دین و عقیده ای به دنبال آرامش و راحتی هستند. جمعی از انسانها آرامش را در جمع مال می دانند، عده ای رسیدن به مقامات دنیوی را آرامش می دانند، لذا شاهان و حاکمان با زیر پا گذاشتن تمام ارزشهای انسانی تلاش کردند به آرامش خیالی خود برسند، عده ای نیز پناه بردن به مواد مخدر و قرصهای آرامش بخش و امثال آن را وسیلۀ آرامش تشخیص داده اند و جمعی نیز آزادی مطلق را در شهوات، اعم از تماشای فیلمهای مبتذل، ارتباط آزاد با
وقتی طوفانی  پشت سر گذاشته میشه، پر میشم از ترس و اضطراب.... و هیچی مثل صحبت کردن آرومم نمیکنه نه اینکه دست یکیو بگیرم بگم بیا بشین من حرف میزنم تو باهام همدردی کن،نه ... برعکس دست خودمو میگیرم یه گوشه از اتاقی رو انتخاب میکنم  میشینم و فکر میکنم... فکر میکنم و همچنان فکر میکنم... بهش احتیاج دارم چون هیچ جوره نمیتونم اون ترس و اضطرابو از خودم دور کنم....
دور میشه چون ازبس درگیرش شدم برام عادی شده ....تو این زمان برای خودم فیلسوفی میشم هرجمله ای که از ذ
“مهم نیست تا کجا فرار کنی. فاصله هیچ چیز را حل نمی‌کند. وقتی طوفان تمام شد، یادت نمی‌آید چگونه از آن گذشتی، چطور جان به در بردی. حتّی در حقیقت مطمئن نیستی طوفان واقعاً تمام شده باشد. امّا یک چیز مسلّم است. وقتی از طوفان بیرون آمدی دیگر همان آدمی نیستی که قدم به درون طوفان گذاشت.”من توانایی خاصی دارم :/ تو این روزا فقط توانایی رو تو نامرئی شدن، سفر تو زمان، قدرت بیش از حد و چیزای دیگه می بینن ولی دنیا عجیب تر از اونیه که ما تصورشو می کنم... خب بذا
یکی از ابزارهای پر کاربرد برای حل مسائل و مشکلات و یا یافتن ایده های جدید، استفاده از طوفان فکری یا بارش فکری است.
در این مطلب تصمیم داریم در خصوص این تکنیک کاربردی کمی توضیح بدهیم.
طوفان فکری یک تکنیک خلاقیت فردی یا گروهی است که در طی آن، با جمع آوری فهرستی از ایده ها که خود به خود توسط اعضا تولید می‌شود، برای رسیدن به یک جمع بندی در مورد یک مسأله تلاش می شود.
این مسئله می تواند یک مشکل سازمانی باشد و یا یک ایده که نیاز به کامل شدن و بهبود دارد.
نگاهت مبداء تاریخ انسان است آقاجاننگاهی که قسیم کفر و ایمان است آقاجانخدا با قصه ی پر غصه ی یوسف به ما آموختهمیشه جای خوبان کنج زندان است آقاجاننه آن هارون گرگ، آن نارشیدِ زشت عباسیکه خود هارون تو، موسی بن عمران است آقاجانتقیّه شد سلاحت تا بماند زنده این مکتبکه گاهی ماه، پشت ابر پنهان است آقاجانزمانی ابن یقطین گفت و کلّ راویان گفتندکه این باب الحوایج باب عرفان است آقاجاننه تنها مشهد و قم بوی گلهای تو را دارندکه عطرت منتشر در کلّ ایران است
گریه واشک وتوسل نورایمان میدهد/درتجلی حقیقت عشق رحمان میدهد/نیمه شب ازخشیت حق گریه دارداتصال/یک صفایی در عبادت بهرانسان میدهد/پاسداری میکند از اعتقادت اصیل/زمزم دیده به شیعه بازاحسان میدهد/همره آیات قرآن میکندتفسیرنور/ازبصیرت مومنین راگنج فرقان میدهد/ازغم آل محمد گریه طوفان دل است/برکت احیاءدین و قرب یزدان میدهد/کربلاآتشفشان قلبهای عاشق است/اشک برزینب چنان آرامش جان میدهد/باولایت گریه باشد زمزم ودرمان دل/اشک شوقی که وصالش مثل قرآن مید
یکی از مهمترین صحنه هایی که برای من با حس آرامش همراهه اینه که بعد از اومدن از دانشگاه و خوردن ناهار (قبل از اذان) و گفته شدن اذان، سجاده رو توی هال خونه که درش رو به ایوون باز میشه و آفتاب گیر هم هست، پهن کنی و در حالیکه درب رو به ایوون هم بازه و یکی از اعضای خانواده هم داره رو فرش ایوون استراحت میکنه (به شرطی که نمازش رو خونده باشه)، نماز رو تو سکوت و آرامش نسبی خونه بخونی.....
و بعدش هم بری تو اتاقت سر درست تا چند ساعت دیگه و حس آرامش بعدی، مثلا مو
یکی بیاد منو بیدار کنه !
بیاد و بگه همه چی خوابه !
تو خوابی نسیم 
بیدار شو !
چشماتو باز کن که همه چی شوخیه
چشماتو باز کن که وقت بیداریه !
باز کن و خودِ واقعیتو ببین؛نگاه کن خودتو :)
نگاه کن چقد قشنگی :)
نگاه کن که چقده همه چی قشنگه
باز کن چشماتو دختر !
دیگه همه چی تموم شده، دیگه این طوفان از سرت گذشته .. :)
پاشو این روحِ خاک گرفتتو بتکون و یه نفس راحت بکش :)
پاشو دختر جانم
پاشو که دیگه تنها نیستی نسیم
دیگه اون حسای تنهایی و بیهودگی تموم شده نسیم
دیگه میتو
عامل اصلی عدم پایبندی به عهدهایی که با خود و یا در مقابل خداوند متعال می‌بندیم یک حالتی است تحت عنوان: "وادادگی" 
وادادگی یعنی سرد شدن و کمتر شدن عظم و اراده که نتیجه و ثمرۀ "روزمرگی" است و اگر بخواهیم دچار روزمرگی نشویم باید دست از "عادت کردن" چه به کارهای مثبت و چه منفی برداریم. کار های مثبت را نه از روی عادت، بلکه از روی اطاعت انجام دهیم.
برنامۀ اسلام پخته شدن است نه داغ شدن! زیرا هر داغ شدنی سرد شدن هم در پی دارد پس سعی کنیم مواقعی به عهد بستن
طوفان عظیم نوح(ع) آغاز دورۀ جدید تمدّن بشری بر روی زمین است. زمان رخداد آن مورد اتّفاق عموم ملّت‌ها و امّت‌ها قرار دارد که حدود 3100 پیش از میلاد -با اندکی پس و پیش- گفته شده است؛ امّا در مورد اینکه جهانی بوده یا منحصر به غرب آسیا، در بین صاحبنظران اختلاف است. آیت‌الله جوادی آملی از جمله عالمان معاصر شیعه است که این اختلاف نظر را به طور جدّی در مباحث تفسیری خود مطرح کرده است.
امّا از نظر حقیر، وقتی خداوند در چند جای قرآن، انسان‌ها را با لفظ "بنی
توی گرمایی که اگر به صوت صامت و ثابت زیر آسمانش می‌ایستادی، می‌توانستی مغز پخته شده‌ات را در بیاوری، لای یک ساندویچ بگذاری، رویش سس بریزی و بخوری، نیم ساعت در مرکزی‌ترین تابش نور خورشید منتظر سرویس بودم تا بیاید و مرا از طویله‌ای که اسمش مدرسه بود نجات دهد. امتحان آخر خرداد ماه، حکم یک آتش بس پرکشتار است. سرویس نیامده بود و من تلوتلو خوران راه را کج کرده بودم سمت خانه که برادر همکلاسی‌ام با موتوری که خود همکلاسی هم پشتش نشسته بود کنارم ا
دنیا محل آسایش نیست و نمی‌شود به‌ طور کامل  به آسایش کامل رسید ولی باید به حدّ اعلای آرامش  برسیم و این امکان دارد. آسایش زیاد عقل انسان را زایل می‌‌کند و آرامش زیاد موجب  رشد انسان می‌شود آدم‌های راحت‌طلب به خاطر آسایش حاضرند آرامش خود را از دست بدهند و آدم‌های عاقل وعاشق حاضرند برای رسیدن به آرامش، آسایش خود را از دست بدهند.
 منبع: بیان معنوی
همه‌ی ما در زندگی به صلح و آرامش نیاز داریم و کمتر کسی است که این موضوع چندان اهمیتی برایش نداشته باشد. زندگی در آرامش یعنی با خودمان، دیگران و همه‌ی موجودات اطراف‌مان مسالمت‌آمیز رفتار و زندگی کنیم. اینکه چگونه آرامش داشته باشیم در واقع به باورها و شیوه‌ی زندگی شخصی خودمان برمی‌گردد.
در این قسمت با یک شربت آشنا خواهید شد که شامل عرقیجاتی آرامش بخش مانند بهارنارنج ، گلاب ، بیدمشک و نسترن میباشد.

ادامه مطلب
دلی: شرمنده همتونیم
آرامش: هوم اونم بدجور
 
دلی: تا آخر هفته پست نداریم
آرامش: به بزرگیتون ببخشید
 
دلی: اری جونم به نظرت کسی اینجا رو میخونه؟
آرامش: نمیدونم شاید
 
دلی: اگه میخونین اعلام حضور کنین ما یذره انرژی بگیریم
آرامش: هوم با دلی موافقم
تو مرا از دست دادی ای دوست
من که زندگی دارم ای دوست
هرچه از عشقت کنارم ماند
به خودت میسپارم ای دوست
بعد از تو باران هنوز میبارد
بعد از تو این خانه هنوز مرا دارد
در خواب هم نمیبینی مثل مرا دیگر
غرور من اینجاست تنها نمیمانم راحت برو بگذر
آرامشی دارم که طوفان را بغل کردم
همین دیوانگی را من ببین ضرب المثل کردم
آرامشی دارم که طوفان را بغل کردم
همین دیوانگی را من ببین ضرب المثل کردم
نه نداری ! ارزش ماندن کنارم را نداری
هیچ نشانی تو از عاشق ها نداری. ن
پویانمایی پرنده طلایی
 
داستانی که قسمتی از آن مربوط به امام رضا (علیه السلام) میباشد.
 
پرندۀ طلایی یک کبوتر آزاد به نام طوفان است که در پی یک جای مناسب برای زندگی راه بسیار طولانی را طی کرده است.
«طوفان» از راه دوری می‌رسد و با «نقره»، «مهربان»، «سفید»، «عمو دانا» و سایر کبوترهای شهر جدید دوست می‌شود. او شهر آنها را برای زندگی مناسب می‌یابد، غافل از اینکه دوستان جدیدش برخلاف نظر او، این شهر را محل مناسبی برای زندگی نمی‌دانند و قصد دارند آ
عیدست ولی بر تن ما رخت قدیم استطوفان بلا در همه جا، جای نسیم استامسال؛ نه ایران که جهان تیره و تار استگویند که این فتنه، ز شیطان رجیم استترسی نَبُوَد بر دل طوفان زده ی ماوقتی که توکّل به خداوند کریم استهر چند که دوریم ز خویشان و  عزیزانجای همه عمریست در این قلب سلیم استباید که صبوری کنم و خانه بمانمفاتح بُوَد آنکس‌ که شکیبا و حلیم استما منتظر آمدن صبح بهاریمچشمم به دَر انگار که از عهد قدیم استراضی به رضای تو اَم ای خالقِ سبحانامید من هر لحظه
Google Panda آخرین بروزرسانی سریع طوفان. من بازاریاب ها را برای پاسخ به پاسخ ها ارسال کرده ام. این یک راز نیست. هر راهنمای نوشتن مقاله را بخوانید و به احتمال زیاد به تکنیک ها و تاکتیک های سئو توجه خواهید کرد. تاکنون SEO به عنوان نیروی محرکه اصلی نتایج موتور جستجو بوده است. این …The post راهنمای نوشتن مقاله – SEO VS UCO appeared first on باشگاه مشتریان خبری اینفوجاب.
via باشگاه مشتریان خبری اینفوجاب https://ift.tt/2KMhEoZ
مشاهده مطلب در کانال
- من از کسی نمی ترسم که هزار ضربه را یکبار تمرین کرده است، بلکه از کسی می ترسم که یک ضربه را هزار بار تمرین کرده باشد: موافقم
- طی چند روز آینده دو روز کاملا روستایی رو تجربه میکنم. (تا اطلاع ثانوی لغو)
- اینکه دورهمی دوباره میخواد پخش بشه خوشحال کننده اس.
- فک کن اسمت کابوس باشه: بنظرم که قشنگ میشه
- اگه خدا میتونست تا الان صد بار خودشو کشته بود، شاید تا حالا هیچوقت جدی بهش فکر نکرده، شایدم نمیتونه، شاید خدام ناقص باشه!!
- کتاب اونطوری حلش کرده بود و
آرامش و اطمینانه که آدم رو به عشق می رسونه .. و رسیدن به عشق آرامش و اطمینان می آفرینه ..
در حقیقت، عاشق شدن انسان، دلیل وجود عشق در جاییه_ دور یا نزدیک، درون یا بیرون وو .. _ که میشه نیروی محرکه حرکت انسان به سوی آرامش و طمأنینه
 
رابطه ای دوسویه .. با شدت و ضعفی متنوع 
که به مرحله رشد انسان بستگی داره .. 
 
به هر میزان که عاشق تر باشی، به همون شدت هم دقت و توجه و درک تو به پدیده ها بیشتر میشه .. 
این مفهوم پدیده ها می تونه بسیار گسترده باشه .. 
 
 
الهی ب
من خوبم، کار هم... ولی به قول الف نباید تو این مرحله ساکن بشم و اهدافااصلیم رورکنار بذارم چون اگه بمونم و به همین قانع بشم، دو سال بعد این کار دیگه راضیم نمیکنه...باید به این آرامش نسبی به چشم یه پلتفرم نگاه کنم برای صعود بعدیم. دارم براش تلاش میکنم.
سال‌ها دلم آرامش می‌خواست. یعنی دلم می‌‌خواست جایی باشم که الان هستم. 
اما خیلی طول کشید که به این حال رسیدم. شاید این حال اسمش آرامش نباشه، انگار اینقدر سختی کشیدم و فشار روحی تحمل کردم که این روزها برام به مثابه آرامشه. اما به هر حال دلم میخواد که همین حال بمونه. هر چند میدونم و از لحاظ فکری هم کاملا آماده‌م که ممکن هست کلی سختی حتی بیشتر از قبل در پیش رو داشته باشم. 
این متن توی پیش‌ نویس‌هام بود. که در تاریخ 15 مرداد 97 نوشته بودم. بله همون
گاهی وقتها جز اینکه دستهاتو ببری بالا و بگی تسلیم انگار راه دیگه ای نیست
غمگینم. کشتی ام شکسته به خاطر وجود طوفان و صخره و البته عدم مدیریت بنده شکست و به مقصد (مقصدی که من میخواستم) نرسید این چندمین بار است که اینچنین کشتی ام می شکند و به مقصد نمی رسد.
در این وانفسا بدترین و غیر قابل باور ترین خبر را هم برایت می آورند، خبر رفتن تنها عمویت که همان او دیدنش دلت را وا می کرد. بودنش دلگرمی ات بود. وقتی که نتوانستی باز هم بخاطر طوفان لعنتی و کنکور و د
خوب..من برگشتم ..امدم که شاید صداهای درون مغزم را خفه کنم تکه تکه به قلم بیاورم و حلقه حلقه زنجیر های اسارتم از خودم را بشکافم..اگر بتوانم البته...که بعید میدانم ...قبل تر ها که در دفتر می نوشتم همه ی نوشته هایم را میسوزاندم...آن هم با کبریت..میخواستم بوی گوگردش ریه هایم را بخراشد و چوب کبریت گر گرفته با تنها چشم اتشینش حرص و هراسش را با سوزاندن ناخن هایم بیرون بریزد....
آمده ام بگویم باز هم آن کار را تکرار کردم:/دوباره دوباره و دوباره...به خودم آمدم
در همین چند روز اخیر، سیل و طوفان وحشتناک در کشور عراق، خسارت هایی به همراه داشت و خبرگزاری ها درباره خسارت های ورود این سامانه به کشورمان هشدارهایی داده بودند.
همین روزها تصاویر مربوط به تخریب یک پل بر اثر طغیان رودخانه در کشور نیوزلند نیز توسط رسانه های کشورمان منتشر شده است.
بعد عده ای شایعه ساخته اند که سیل در ایران به خاطر بارورسازی ابرها رخ داده است! درست مثل ادعای تکراری وقوع زلزله بم و کرمانشاه و... به دلیل انجام آزمایشات هسته ای!
از
- من از کسی نمی ترسم که هزار ضربه را یکبار تمرین کرده است، بلکه از کسی می ترسم که یک ضربه را هزار بار تمرین کرده باشد: موافقم
- طی چند روز آینده دو روز کاملا روستایی رو تجربه میکنم. (تا اطلاع ثانوی لغو)
- اینکه دورهمی دوباره میخواد پخش بشه خوشحال کننده اس.
- فک کن اسمت کابوس باشه: بنظرم که قشنگ میشه
- اگه خدا میتونست تا الان صد بار خودشو کشته بود، شاید تا حالا هیچوقت جدی بهش فکر نکرده، شایدم نمیتونه، شاید خدام ناقص باشه!!
- کتاب اونطوری حلش کرده بود و
برای آرامش روان سفر بهترین گزینه است که می
تواند روان شما را بعد از مدتی که زندگی پر مشغله آن را آزرده، به خوبی تسکین
ببخشد. این سفر باید به معنای واقعی کلمه آرامش بخش باشد. چه چیز بهتر از دریا
برای آرامش روان؟ و چه بهتر اگر مقصد در دل دریا باشد؛ جزیره کیش جایی است که
آرامش در سفر را خواهید داشت و برای مدتی شما را از مخاطرات زندگی شلوغ به دور می کند.
این تسکین روح و روان تنها تاثیر دریا نیست چون هتل های کیش شما را یاری می دهند
که بدون درگیری ذهنی
داشتم با خودم فکر میکردم که باید دوباره شروع کنم حتی اگه قصد داشته باشم تنهایی این مسیر زندگیمو به پیش برم و کنجکاویمو نادیده بگیرم و برای همیشه چشامو روی اون سوال ذهنیم ببندم...
هم این که به شدت، نیاز به ثبات و آرامش داشت تو وجودم شعله می کشید تا اون طوفان ذهنی و خستگی جسمی و ناراحتی روحیمو کنار بزنه!
ولی اون کنجکاوی مسخره، با اشتباه من و یادآوری‌های مجدد حضورش، بازم نمیذاشت اون آرامش رو به طور کامل به خودم و زندگیم تزریق کنم... اما هنوز شهامت
 دو روز پیش به عنوان همراه بیمار رفتم اورژانس بیمارستان شاید از اینکه بگم من اورژانس رو خیلی دوست دارم تعجب کنید و یا فکر کنین من دیوونه ای روانی چیزی هستم :)  
خب من خودمم یه زمانی یه حس بدی به فضای بیمارستان و اورژانس داشتم همیشه اینا منو یاد مرگ و درد مینداختن ... ولی حالا به دلایلی نظرم عوض شده و اورژانس رو دوست دارم اولین نکته درمورد اورژانس که برای من دوست داشتنیه آرامش کادر اورژانسه... با وجود همه ی شلوغیا ، اتفاقا، گاهی حتی داد و بیداد ها
با همه همه همه همه همه همه همه همه همه وجودم باور دارم که فقط زمانی میشه آرامش داشت و با آرامش پیشرفت کرد که باور کنی که فقط خودت دلت برای خودت میسوزه و به خودت اهمیت میدی. هیچوخت نباید از هیچ کس هیج انتظاری داشت. اگر داشته باشی باختی همه چیز رو.
نرمال و طبیعی بودن حس خیلی خوبی ه! شاید آنرمال بودن، جزو دسته‌ی آخر طیف بودن، جزو خواص بودن حس هیجان و متفاوت بودن داشته باشه، اما آرامش نداره! بعد حدوداً ۶ سال احساس آرامش رو تجربه می‌کنم. احساس آرامشی که از "نبود مشکل" نیست؛ بلکه از توانایی حفظ آرامش و ایمان و لازم دانستن حفظ سلامتیِ روانی و جسمی ه. احساسی ه که از بهبودی روانی حاصل شده.
بعضی وقتها میشینم و به این فکر میکنم که زندگی قراره در ادامه چه مشکلی برام پیش بیاره؟ به گزینه‌های مختلفی
بسم الله الرحمن الرحیم
میدونی مردم دنبال چی هستن؟ دنبال یک آرامش دائمی. هیچکی از آرامش بدش نمیاد. گاهی یک سری چیز ها آرامش رو از آدم میگیره. اگه به چیزی یا به کسی وابستگی پیدا کنیم اون چیز آرامش رو از ما میگیره و خلاصه از ما سواری میگیره! و اگه وابسته بشی دل کندن از اون، کار حضرت فیله! پس باید اول سعی کنیم وابسته نشیم. نه اینکه وابسته شدیم بخوایم بعد دل بکنیم.
ادامه مطلب
از طبقه دوم ساختمان آجری کتابخانه به شکوه شورانگیز دریا نگاه می‌کنم ، امروز سومین روز طوفانی دریاست که در اوج عظمت و ابهتش اما رنگ قهوه‌ای به خاک آمیخته‌اش در ذوق می‌زند!
خیره می‌شوم به امواجی که خروشان به صخره‌های سنگی ساحل می‌کوبند، خرد می‌شوند اما لجوجانه‌تر به بازی ادامه می دهند ؛ سرکشی‌شان تا جایی پیش می‌رود که حتی صیادان و مرغان دریایی، رفیقان همیشگی دریا هم توان نزدیک شدن را ندارند، دریا می‌ماند یکه و تنها، خودش و خودش!
خوب ک

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها